باز یه صبح دیگه و یه روز دیگه
علت اینکه خاکستری رو انتخاب کردم واسه اسم این موضوع یکمی صبر کنی بهش میرسیم
صبح ساعت 6:30 با دینگ و دینگ ساعت موبایل از خواب بیدار شدم ، اصلاً حسش نبود واسه پاشدن و رفتن به سر کار . خلاصه ساعت 7:00 بلند شدم و با هزار بدبختی اومدم سر کار . مثل روزهای قبل تو ترافیک و دیدن چهره های مردم همه درب و داغون بودن و اکثراً یا خواب بودن یا تو فکر (!_!) ، فکر گذروندن امروز و کارایی که باید انجام بدن
علت اینکه خاکستری رو انتخاب کردم واسه اسم این موضوع یکمی صبر کنی بهش میرسیم
صبح ساعت 6:30 با دینگ و دینگ ساعت موبایل از خواب بیدار شدم ، اصلاً حسش نبود واسه پاشدن و رفتن به سر کار . خلاصه ساعت 7:00 بلند شدم و با هزار بدبختی اومدم سر کار . مثل روزهای قبل تو ترافیک و دیدن چهره های مردم همه درب و داغون بودن و اکثراً یا خواب بودن یا تو فکر (!_!) ، فکر گذروندن امروز و کارایی که باید انجام بدن
تا حالا به قیافه آدما دقت کردین ؟ دیدی بیشتر مردم تو فکرن ؟ تا حالا به رنگها فکر کردی ؟ اینا رو پرسیدم که اینو برات بگم که وقتی نگاه میکردم به شهر و رنگهایی که توی شهر هست به هیچ رنگی نرسیدم جز خاکستری . شاید تعجب کنی اما این واقعیته یه واقعیت تلخ (~_~) چون اینقدر تهران کثیفه که همه جا دودی شده . درختها سبزن اما سبز خاکستری ، خونه ها ، آسمون ، پرنده ها و حتی خود ما آدما . وقتی که یه نفر لباس رنگی میپوشه دیدی چقدر آدمو شارژ میکنه ؟ به آدم روحیه میده یا مثلاً وقتی یه بنز کروک قرمز رنگ رو میبینی چه حالی میکنه آدم . یه ذره به این موضوع فکر کن ببین به چه چیزایی آدم میرسه ، امیدوارم هوا و رنگ دلمون همیشه شاد باشه
Irreversible

دیشب یه فیلم هم دیدم که به نوع خودش جالب بود و یه سبک جدید . مونیکا بلوچی توی فیلم بازی میکرد و موضوع فیلم قتل بود و از آخر برمیگشت به اول یعنی کل فیلم معکوس بود و از انتها رسید به ابتدا . خلاصه خیلی تو اعصاب بود و آدمو روانی میکرد مخصوصاً چرخشهای دوربین (~_~) . اگه دلتون میخواد عصبی بشین حتماً ببینید
1 comment:
سلام. وبت رو از وبلاگ بهزاد دیدم. به نظر من اون فیلم رو فقط بخاطر مونیکا بلوچی میدیدی اینجوری بیشتر حال میده. مخصوصا اینجور فیلمای اعصاب خورد کن/ راستی منم از منصور مینویسم دوس داشتی بیشتر با هم در ارتباط باشیم به من یه سری بزن
Post a Comment