حلزون

مطلبی که الان به ذهنم رسد و میخوام براتون بنویسم ممکنه تو نگاه اول خنده دار و بی مزه باشه اما به نظر خودم جالبه . هر کدوم از ما ممکنه به حیوونا علاقه داشته باشیم . سگ ، گربه ، طوطی ، ماهی ، قناری ، خرگوش و هر حیوونه دیگه ای اما چیزی که من میخوام بنویسم یه ذره فرق میکنه (^_^) موضوع برمیگرده به

تابستون بود که همسرم واسه شرکت تو یه دوره آموزشی مربوط به موسیقی به سالزبورگ اتریش رفت و وقتی برگشت همراه خودش یه موجود زنده آورد ! بهم گفت حدس میزنی چیه ؟ منم که نمیدونستم چی جوابشو بدم ساکت شدم و منتظر دیدن این موجود زنده . مسافر کوچولوی ما یه حلزون بود یه حلزون که بدون داشتن پاسپورت و ویزا و بلیط از اون سر دنیا وارد خونه کوچیک ما شد . شاید براتون خنده دار باشه اما الان که اینو براتون مینویسم چندین ماه گذشته و حلز ( اسمی که واسش گذاشتیم ) یکی از افراد مهم خونه ما شده . حلز کوچولو ما عاشق خیاره و تنها میوه ای که با اشتها میخوره خیاره البته بعضی اوقات هم سیب ، موز و سبزیجات میخوره ولی خیارو به همه چیز ترجیح میده . حلز کوچولو ما طلایی رنگ و نژادش کاملاً اروپاییه (^_*) . قرار شده که دو تا دوست ایرانی براش پیدا کنیم که از تنهایی در بیاد ، راستی یادم رفت بگم خونه حلز کوچولوی ما یه تنگ ماهیه که ماهیاش پرکشیدن به آسمون (~_~) به نظر شما احساس آدم به یه حلزون چه جوریه؟