این مطلب رو از روزنامه اعتماد ملی برداشت کردم ، بد نیست جالبه (^_^)
شب يلداي امسال هم در نوع خود شب جالبي براي وبلاگ نويسان بود. همه به يك بازي وبلاگي دعوت شدند تا بدين ترتيب طولانيترين شب سال را به جاي نوش جان كردن انار دانكرده و هندوانه قاچ كرده و آجيلهاي شبچله با يك بازي وبلاگي سرگرم باشند
ميهماني وبلاگنويسان، محفل ناگفتههاي شخصي بود كه تا به حال كسي درباره آنها حرفي نزده بود و به نوعي پردهبرداري از ناگفتههايي بود كه ديگر وبلاگنويسان از آنها بيخبر بودند
گزافه گوييها و اغراقهاي زيادي در اين ميان شنيده شد اما ناگفتههاي جالبي از سوي وبلاگ نويسان مطرح شد كه به سرعت فراگير شد و عرصه وب فارسي را از رنگ و بوي تكراري و زوال انداخت و دست و رويي به اين فضا كشيده شد
آغاز ماجرا
قصه از آنجا شروع شد كه سلمان در وبلاگ خود اين بازي را به تقليد از بازي مشابه خارجي آن به نام Blog-Tag در ميان وبلاگهاي فارسي رواج داد و بدين ترتيب رشته اين زنجيره بازي وبلاگي بافته شد. وي كه در وبلاگ خود به وبلاگ خارجي <جف پولور> كه در آن يادداشتها، نظرات و مشاهدات خود را قرار ميدهد، لينك داده و منبع خود را اين وبلاگ عنوان ميكند، اين بازي را مورد توجه وبلاگ نويسان خارجي ميداند كه در ميان آنها نيز رونق گرفته است
جف پولور كه از نوامبر 2001 وبلاگنويسي را آغاز كرده است، در مورد Blog-Tag نوشته: ممكن است مردم زيادي شما را به عنوان يك بلاگر بشناسند اما شناخت واقعي آنها از شما چقدر است؟
وي ادامه داده است: در چند هفته اخير تعدادي مراسم خيريه در نيويورك برگزار كرديم كه در ميان مردم شركت كننده به طور قطع افراد زيادي با من بيگانه بودند و دانسته هايشان از من تنها به ميزان نوشتههاي من از وبلاگم باز ميگشت
اما آنها طوري با من و موضوعات درگير با آنها و مورد علاقهام صحبت ميكردند گو اينكه پيش از اين با من آشنا بودهاند. بيشتر آنها درباره موضوعاتي صحبت ميكردند كه اخيرا در وبلاگم درباره آنها نظرياتم را بيان كرده بودم و مدت زماني را به گپ و گفت و گو درباره اين موضوعات اختصاص مي دادند. به گفته وي، اين امر موجب شد تا به افرادي فكر كنم كه آنها را تنها از روي وبلاگشان مي شناسم كه همچون شخصيتهاي استاتيك و رشد نيافته يك رمان ميمانند. سپس تصميم گرفتم تا از اين افراد اطلاعات بيشتري را كسب كنم كه به طور اتفاقي با موج Blog-Tag برخورد كردم كه اكنون در ميان بلاگرها رواج يافته و رو به گسترش است
قانون بازي
در اين بازي، بلاگرها پنچ نكته مربوط به خود را كه ديگران از آن بيخبرند و يا به ندرت افرادي در جريان آنها هستند، بيان ميكنند و از پنج دوست وبلاگ نويس خود نيز دعوت ميكنند تا آنها نيز در اين بازي شركت كرده و از خود بگويند و به همين ترتيب اين زنجيره را ديگر وبلاگ نويسان نيز ادامه ميدهند. نت نوشت در مورد اين بازي نوشته: بازي ساده هست: كسي شروع ميكنه و پنج نكته از چيزهايي كه احتمالا خوانندگان وبلاگش در مورد شخصيت او نميدونند، مينويسه و در آخرش هم پنج نفر را معرفي ميكنه. اون پنج نفر هم به همين ترتيب پنج نكته از چيزهايي كه كمتر كسي در مورد شخصيت اونها ميدونه رو مينويسند و هر كدوم پنج نفر ديگه را معرفي ميكنند و همين جوري ادامه پيدا ميكنه
رونق وبلاگنويسي
ظاهر امر پيداست كه وبلاگنويسان منتظر دريافت دعوتنامه از سوي ديگران شدند تا در اين بازي شركت كنند چراكه اين بازي هرمي به صورت درختي درآمده كه بيشباهت به تجارتهاي <پنتاگونو> و <گلدكوئست> نيست با اين تفاوت كه اين بار سرگرمي جاي پول و منافع اقتصادي را گرفته است. اين بازي سر و صداي زيادي در فضاي وبلاگ فارسي به پا كرده و همه وبلاگنويسان را سرگرم كرده است و رخوت و سستي در ميان وبلاگهاي فارسي رخت بربسته است
اندكي تامل
تعداد اندكي هستند كه از قاعده يلدا بازي سرپيچي كرده باشند اما به جرات ميتوان گفت كه قواعد اين بازي به طور خودكار از سوي وبلاگنويسان رعايت ميشود كه در پي آن ميتوان به نتايج قابل توجهي دست يافت چنانكه ميتوان اذعان داشت كاربران اينترنت در بسياري از مواقع به قواعد حاكم بر اين محيط، بي آنكه كسي بر آنها نظارت داشته باشد، احترام گذاشته و آن را رعايت ميكنند
بازي به شب يلدا ختم نشد
تعداد خيلي زيادي از وبلاگنويسان خيلي دير از جريان بازي با خبر شدند بطوريكه شب يلدا گذشته بود و يلدا بازي بايد پايان مييافت اما باتوجه به جذابيت و گيرايي اين بازي در فضاي وب، اين بازي ادامه يافت و هنوز هم بسياري از بازيگران اين عرصه به تازگي از آن با خبر شدهاند و تعدادي نيز در بيخبري به سر ميبرند تا خود را به اين بازي برسانند. نقطه ته خط در مورد يلدا بازي نوشته: تا امروز كه شب يلدا رفته پي كارش هر كاري كردم فرصت نشد بنويسم. البته فكر ميكنم چون منبع اين بازي خارجي بوده بايد طبعا تا پايان كريسمس ادامه پيدا كند نه شب يلدا. ملت كه هميشه آنلاين نيستند مخصوصا افراد داخل ايران
وبلاگها، يك جامعه آماري
رفتارشناسي وبلاگنويسان در بازي شب يلدا به طور قطع موضوع جالبي خواهد بود كه تحليلهاي جالبتري را باتوجه به موضوعات مختلف مطرح شده، در پي خواهد داشت. ناشناس ماندن در فضاي وب و حضور با اسامي مستعار در اين محيط، فرصتي است تا افراد از هر قشري و از هر طبقه فرهنگي و اقتصادي و سياسي در اين فضا به راحتي به بيان مطالب و عقايد خود بپردازند و يا بعضا در اين محيط معرف شخصيت خود باشند كه شايد اين فضا براي بسياري از جامعهشناسان و روانشناسان محل مناسبي براي تشكيل يك جامعه آماري و تحليل آن باشد چراكه بيان ناگفتهها در اين محيط به راحتي صورت ميپذيرد. همين امر حتي موجب ميشود تا بيپرواييهاي اخلاقي نيز در اين فضا از سوي برخي فرصتطلبان جهت آلودهسازي فضا صورت گيرد كه هوشياري وبلاگنويسان دراين زمينه موجب شد تا در اين مورد كمتر شاهد اين موضوع باشيم
همه بودند
يلدا بازي به طيف و گروه خاصي از وبلاگ نويسان اختصاص نيافت و حضور افراد زيادي از سطوح مختلف جامعه از عكاس، برنامه نويس، مدير، روزنامهنگار، دانشآموز، دانشجو، مدرس و مربي در اين بازي قابل مشاهده بود بطوريكه در اين ميان ميتوان به <كريم ارغندهپور> روزنامه نگار با سابقهاي اشاره كرد كه در پست مربوط به يلدا بازي خود از اين بازي با نام 5گانه من اشاره كرده است و درباره آن نوشته: اصولا بازي چيز خوبي است. دقيقتر كه مينگري در معركه اين دنيا همهمان در حال بازي هستيم. وقتي ميبازيم غصه ميخوريم و وقتي برنده ميشويم، شادي ميكنيم. بازيهاي ما گاهي به قاعده و مرتب است و گاهي جرزني است و توام با حقهبازي. وي ادامه ميدهد: زماني خشن ميشود و وقتي لطيف. من در اين گردونه، اصل بازي را قبول دارم ولي ميدانم كه بازيها بيشتر اوقات همه اختيارش در كف ما نيست. شرايط است كه براي ما موقعيت را تعريف ميكند. گاهي هم شبحي از ما نقش آفريني ميكند. من دوست دارم بازي را ولي به شرطي كه بازي، واقعا بازي باشد. همان طور كه عشق را ميستايم مشروط بر آنكه حقيقي باشد و همان طور كه عقل را به شرط آنكه واجد نشانههاي عرفي از آن باشد. ارغنده پور ميگويد: پارهاي از نوشتههاي دوستان در قالب يلدابازي را ديدم. جالب بودند و لذت بردم. فكر ميكنم جداي از معدودي، همگي صميميت پراكندهاند و چه چيز بهتر و بالاتر از اينكه مهر و دوستيها افزون تر شود؟ و خودشناسيها؟
ميهماني وبلاگنويسان، محفل ناگفتههاي شخصي بود كه تا به حال كسي درباره آنها حرفي نزده بود و به نوعي پردهبرداري از ناگفتههايي بود كه ديگر وبلاگنويسان از آنها بيخبر بودند
گزافه گوييها و اغراقهاي زيادي در اين ميان شنيده شد اما ناگفتههاي جالبي از سوي وبلاگ نويسان مطرح شد كه به سرعت فراگير شد و عرصه وب فارسي را از رنگ و بوي تكراري و زوال انداخت و دست و رويي به اين فضا كشيده شد
آغاز ماجرا
قصه از آنجا شروع شد كه سلمان در وبلاگ خود اين بازي را به تقليد از بازي مشابه خارجي آن به نام Blog-Tag در ميان وبلاگهاي فارسي رواج داد و بدين ترتيب رشته اين زنجيره بازي وبلاگي بافته شد. وي كه در وبلاگ خود به وبلاگ خارجي <جف پولور> كه در آن يادداشتها، نظرات و مشاهدات خود را قرار ميدهد، لينك داده و منبع خود را اين وبلاگ عنوان ميكند، اين بازي را مورد توجه وبلاگ نويسان خارجي ميداند كه در ميان آنها نيز رونق گرفته است
جف پولور كه از نوامبر 2001 وبلاگنويسي را آغاز كرده است، در مورد Blog-Tag نوشته: ممكن است مردم زيادي شما را به عنوان يك بلاگر بشناسند اما شناخت واقعي آنها از شما چقدر است؟
وي ادامه داده است: در چند هفته اخير تعدادي مراسم خيريه در نيويورك برگزار كرديم كه در ميان مردم شركت كننده به طور قطع افراد زيادي با من بيگانه بودند و دانسته هايشان از من تنها به ميزان نوشتههاي من از وبلاگم باز ميگشت
اما آنها طوري با من و موضوعات درگير با آنها و مورد علاقهام صحبت ميكردند گو اينكه پيش از اين با من آشنا بودهاند. بيشتر آنها درباره موضوعاتي صحبت ميكردند كه اخيرا در وبلاگم درباره آنها نظرياتم را بيان كرده بودم و مدت زماني را به گپ و گفت و گو درباره اين موضوعات اختصاص مي دادند. به گفته وي، اين امر موجب شد تا به افرادي فكر كنم كه آنها را تنها از روي وبلاگشان مي شناسم كه همچون شخصيتهاي استاتيك و رشد نيافته يك رمان ميمانند. سپس تصميم گرفتم تا از اين افراد اطلاعات بيشتري را كسب كنم كه به طور اتفاقي با موج Blog-Tag برخورد كردم كه اكنون در ميان بلاگرها رواج يافته و رو به گسترش است
قانون بازي
در اين بازي، بلاگرها پنچ نكته مربوط به خود را كه ديگران از آن بيخبرند و يا به ندرت افرادي در جريان آنها هستند، بيان ميكنند و از پنج دوست وبلاگ نويس خود نيز دعوت ميكنند تا آنها نيز در اين بازي شركت كرده و از خود بگويند و به همين ترتيب اين زنجيره را ديگر وبلاگ نويسان نيز ادامه ميدهند. نت نوشت در مورد اين بازي نوشته: بازي ساده هست: كسي شروع ميكنه و پنج نكته از چيزهايي كه احتمالا خوانندگان وبلاگش در مورد شخصيت او نميدونند، مينويسه و در آخرش هم پنج نفر را معرفي ميكنه. اون پنج نفر هم به همين ترتيب پنج نكته از چيزهايي كه كمتر كسي در مورد شخصيت اونها ميدونه رو مينويسند و هر كدوم پنج نفر ديگه را معرفي ميكنند و همين جوري ادامه پيدا ميكنه
رونق وبلاگنويسي
ظاهر امر پيداست كه وبلاگنويسان منتظر دريافت دعوتنامه از سوي ديگران شدند تا در اين بازي شركت كنند چراكه اين بازي هرمي به صورت درختي درآمده كه بيشباهت به تجارتهاي <پنتاگونو> و <گلدكوئست> نيست با اين تفاوت كه اين بار سرگرمي جاي پول و منافع اقتصادي را گرفته است. اين بازي سر و صداي زيادي در فضاي وبلاگ فارسي به پا كرده و همه وبلاگنويسان را سرگرم كرده است و رخوت و سستي در ميان وبلاگهاي فارسي رخت بربسته است
اندكي تامل
تعداد اندكي هستند كه از قاعده يلدا بازي سرپيچي كرده باشند اما به جرات ميتوان گفت كه قواعد اين بازي به طور خودكار از سوي وبلاگنويسان رعايت ميشود كه در پي آن ميتوان به نتايج قابل توجهي دست يافت چنانكه ميتوان اذعان داشت كاربران اينترنت در بسياري از مواقع به قواعد حاكم بر اين محيط، بي آنكه كسي بر آنها نظارت داشته باشد، احترام گذاشته و آن را رعايت ميكنند
بازي به شب يلدا ختم نشد
تعداد خيلي زيادي از وبلاگنويسان خيلي دير از جريان بازي با خبر شدند بطوريكه شب يلدا گذشته بود و يلدا بازي بايد پايان مييافت اما باتوجه به جذابيت و گيرايي اين بازي در فضاي وب، اين بازي ادامه يافت و هنوز هم بسياري از بازيگران اين عرصه به تازگي از آن با خبر شدهاند و تعدادي نيز در بيخبري به سر ميبرند تا خود را به اين بازي برسانند. نقطه ته خط در مورد يلدا بازي نوشته: تا امروز كه شب يلدا رفته پي كارش هر كاري كردم فرصت نشد بنويسم. البته فكر ميكنم چون منبع اين بازي خارجي بوده بايد طبعا تا پايان كريسمس ادامه پيدا كند نه شب يلدا. ملت كه هميشه آنلاين نيستند مخصوصا افراد داخل ايران
وبلاگها، يك جامعه آماري
رفتارشناسي وبلاگنويسان در بازي شب يلدا به طور قطع موضوع جالبي خواهد بود كه تحليلهاي جالبتري را باتوجه به موضوعات مختلف مطرح شده، در پي خواهد داشت. ناشناس ماندن در فضاي وب و حضور با اسامي مستعار در اين محيط، فرصتي است تا افراد از هر قشري و از هر طبقه فرهنگي و اقتصادي و سياسي در اين فضا به راحتي به بيان مطالب و عقايد خود بپردازند و يا بعضا در اين محيط معرف شخصيت خود باشند كه شايد اين فضا براي بسياري از جامعهشناسان و روانشناسان محل مناسبي براي تشكيل يك جامعه آماري و تحليل آن باشد چراكه بيان ناگفتهها در اين محيط به راحتي صورت ميپذيرد. همين امر حتي موجب ميشود تا بيپرواييهاي اخلاقي نيز در اين فضا از سوي برخي فرصتطلبان جهت آلودهسازي فضا صورت گيرد كه هوشياري وبلاگنويسان دراين زمينه موجب شد تا در اين مورد كمتر شاهد اين موضوع باشيم
همه بودند
يلدا بازي به طيف و گروه خاصي از وبلاگ نويسان اختصاص نيافت و حضور افراد زيادي از سطوح مختلف جامعه از عكاس، برنامه نويس، مدير، روزنامهنگار، دانشآموز، دانشجو، مدرس و مربي در اين بازي قابل مشاهده بود بطوريكه در اين ميان ميتوان به <كريم ارغندهپور> روزنامه نگار با سابقهاي اشاره كرد كه در پست مربوط به يلدا بازي خود از اين بازي با نام 5گانه من اشاره كرده است و درباره آن نوشته: اصولا بازي چيز خوبي است. دقيقتر كه مينگري در معركه اين دنيا همهمان در حال بازي هستيم. وقتي ميبازيم غصه ميخوريم و وقتي برنده ميشويم، شادي ميكنيم. بازيهاي ما گاهي به قاعده و مرتب است و گاهي جرزني است و توام با حقهبازي. وي ادامه ميدهد: زماني خشن ميشود و وقتي لطيف. من در اين گردونه، اصل بازي را قبول دارم ولي ميدانم كه بازيها بيشتر اوقات همه اختيارش در كف ما نيست. شرايط است كه براي ما موقعيت را تعريف ميكند. گاهي هم شبحي از ما نقش آفريني ميكند. من دوست دارم بازي را ولي به شرطي كه بازي، واقعا بازي باشد. همان طور كه عشق را ميستايم مشروط بر آنكه حقيقي باشد و همان طور كه عقل را به شرط آنكه واجد نشانههاي عرفي از آن باشد. ارغنده پور ميگويد: پارهاي از نوشتههاي دوستان در قالب يلدابازي را ديدم. جالب بودند و لذت بردم. فكر ميكنم جداي از معدودي، همگي صميميت پراكندهاند و چه چيز بهتر و بالاتر از اينكه مهر و دوستيها افزون تر شود؟ و خودشناسيها؟
No comments:
Post a Comment